Thursday, June 26, 2008

کشف جدید

اخیرا" خستگی مفرط باعث شده که خیلی کمتر از معمول در جمع دوستان و اشنایان حرف بزنم (خودم هم باورم نمیشه چه برسه به شما!). در حدی که تو یکی از مهمونی های خانوادگی یه خانومی که برای اولین بار منو میدید به مامانم گفت: "دختر شما چقدر ارومه!!!". با اینکه این جمله برای مامانم بیشتر شبیه جوک بود مامانم منو ضایع نکرد و خیلی جدی گفت: "بله میترا بیشتر دوست داره گوش بده تا حرف بزنه".خودم خندم گرفته بود. هم از حرف مامانم و هم از این که مامانم چه ماهرانه متللکش رو بارم کرد

جدا از این حرفا این پدیدهء کمتر حرف زدن من خیلی تجربهء جالبی بود.چقدر مردم حرف برای گفتن دارن اگه من بهشون اجازه بدم! همیشه فکر می کردم تو جمع مخصوصا" اگه جمع خودمونی نباشه باید حتما" دنبال موضوعی برای صحبت کردن باشم که نکنه خدایی نکرده از اون سکوتای ناجور به وجود بیاد. از لحظه های سکوت معذب کننده بیزارم. مخصوصا" وقتی جملاتی مثل "دیگه چه خبر؟" یا "خوب تعریف کنید" یا از همه بد تر "با این هوای گرم/سرد چه می کنید؟" به دنبالش میاد. ولی دیدم نخیر اگه من هم حرف نزنم بقیه موضوع برای صحبت کردن دارن. تازه فهمیدم کمی سکوت بین جمع اونقدر هام بد نیست بلکه می تونه شیرینم باشه! گوش کردن به حرف دیگران خودش یه هنره

الان تازه منظور این جمله ای که بابام بعضی وقت ها از کتابی نقل میکنه رو می فهمم: گه گاهی بارقه ای از سکوت سخنانش را دل نشین می کرد

1 comment:

Anonymous said...

salam taaaaaaaaa, ki migi to ya man ya ja ya amme joon ya har kasi az in khaandaan zyad harf mizanim? ki gofte? begoo ta hesabesho bezaram kafe dastesh. midooni mitra joon,in rooza mardom cheshme didan nadaran,ye nafar ke mishe gole sar sabade majles cheshmashoon mikhad ghol ghol bezane biroon. safar bikhatar :*
french bargardi ishala:D