Friday, July 25, 2008

....هی فلانی

با توام! برگرد. کجا رفتی با این عجله؟ یه لحظه صبر کن. هنوز حرفام تموم نشده. کلی حرف نگفته دارم، کلی سوال بی جواب. یه دقیقه بشین و گوش کن. نه! فقط یه لحظه بشین. مهم نیست اگه بر بر نگام کنی وهیچی نگی. حتی مهم نیست اگه نگام نکنی و تو عالم خودت باشی. بشین و بذار خالی شم. دیگه دیوارای اتاقم تحمل سنگینی حرفام رو نداره

Friday, July 11, 2008

مشتریان محترم،سام علیک
می دونم هر بیست و پنج هزار نفرتون مشتاقانه منتظرین اینجا آپ بشه.ولی "تا" (میترا خانوم گل) فعلا" سخت مشغول کسب علم و چیزهای دیگست(از چیزهای دیگه منظورم تجربست فکرهای بد بد نکنید!). لطفا" گرد و خاک روی طاقچه رو تحمل کنین تا انشاالله سر فرصت خرده فرمایشاتم جانشین گرد و خاک بشه