Saturday, June 20, 2009

فریاد




خانه ام آتش گرفتست
آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را تارشان با پود

من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته سوزان
می کنم فریاد، ای فریاد، ای فریاد

خانه ام آتش گرفتست آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقش هایی را که من
بستم به خون دل
بر سر و چشم درو دیوار
در شب رسوای بی ساحل

وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم بدشواری
در دهان گود گلدان ها
روز های سخت بیماری

از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش بجان ناظر
در پناه این مشبک شب

من بهر سو می دوم گریان
از این بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد

وای بر من همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
وانچه دارد منظر و ایوان

من بدستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخیزد ، بگردش دود
تا سحرگاهان که میداند که بود من شود نابود

خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر

وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم ازپی امداد

سوزدم این آتش بیداد گر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریــــــــــــــاد ، فریــــــــــــــــــــاد


تصنیف فریاد
ساخته محمدرضا شجریان
شعر از اخوان ثالث

Thursday, June 18, 2009


دوست دارم به اسم کوچیک صداتون کنم. هیچ نام و نشونی ازتون ندارم. حتی مطمئن نیستم چند نفرین. بی بی سی می­گه هفت نفرین، تو رادیو شنیدم هشت نفرین، یه سایت غیر رسمی­ اعلام کرده حداقل پونزده نفرین، یکی دیگه می­گه شنیده بیش از بیست نفرین. اگه به من بود می­خواستم صفر نفر باشین
نمی­دونم از این دنیا کجا رفتین. کسی نیست که بدونه. دوست دارم فکر کنم جایی هستید خیلی بهتر از اینجا. حیف که این فکر ذره­ای آرومم نمی­کنه. گیرم که شما جای بهتری باشین، خانواده و دوستاتون چی؟ اونا چی دارن می­کشن؟ کاش می­دونستم
........از تماشاچی بودن عذاب می­کشم